نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)
سلام ....
اپیزود صفرم:(دید تنگنظران)
پاشو پاشو .... این جا نشین!
مگه من چی گفتم ؟ دیگه میخواستی چی بگی؟ (آرماگدون) این لفظا به حضرت قائم(عج) ما نمی چسبه . فقط جامعه ی مهدویت.
آخه .... آخه !!!
آخه نداره همینی که گفتم .
....... ..... ............. ... ........
اپیزود اول:
غربت ،غریب ، قربت ، مقرب ، غروب ، غیب ، غایت و .... وفلسفه ی وجودی این هم کلمه ی قشنگ این بوده که بتونیم غیبت رودرک کنیم،باپوست واستخونمون.
دردایره ی قسمت ما نقطه ی انتظاررو چسبیدیم وول کنش نیستیم ....
........................ ... ........ .............
اپیزود دوم:
میگن خوشگلی آقا .میگن مادری غربی وپدری شرقی داری.میگن اسم مادرت ملیکاست. میگن خال هاشمی داری .میگن منتقم خون حسینی(ع) .میگن تو سال 255 به دنیا اومدی .میگن اگه ما هم جای خدا بودیم بعد از شکوندن یازده تا چراغ دوازدهمی رو هم قشنگ تر وهم نورانی تر وهم دلبری تر می ذاشتیم ولی با صرف کلمه ی غیبت. تازه اونی که من باهاش خیلی عشق بازی میکنم اینکه میگن صحیفه ی فاطمیه هم دست توست. میگن مادرشما که مادر تمام عالمه پشت در اول نگفت علی ،نگفت بابا ،نگفت حسنم وحسینم ...... گفت: مهدی جان! مادر!
اینا رو همه میگن ما هم از اول تو گوشمون کردیم وباهاشون حال میکنیم ولی اونی که من میخوام بگم اینه که : آقا من بچه ی مونده از جنگم ودیر رسیده .بچه ی نسل سوم انقلابیم که تو باید جهانیش کنی . تو عصر رسانه ام وارتباطات .مدرنیسم وپست مدرنیسم .کلمه ی ع .ش.ق رو برا من در حد کوچه خیابون وقلب ودوستدارم وتیر وقلب ترجمه کردن. ولی من که میدونم توعاشقی.میخوام ببینم تو چه عشقی داری که به واسطه ی اون همه عاشقت شدن؟!
........ . . . .. .........
آقا یه حرف میخوام بزنم نگو نه !
میشه موقعی که من دارم باهات حرف میزنم موهای دلبریتو زیرشال کنی .نگاهم نکنی و دست به محاسنت نکشی و انگشتر عقیقتو هی به رخ چشمان کثیفم نکشی؟ اصلا نمیدونم یه کاری بکن که موقع حرفزدنت نگاهت نکنم. چون میگن هر کار وعشوه وحرکت معشوق حواس پرت عاشق رو پرت تز میکنه وتا سرحد فراموشی حرف پیش میبره.
.... ای بابا!
آقا این همه نوشتم وبرات نازکردم که بفهمی چی میخوام بگم دیگه!
آقاجون عاشقتم عاشقتم عاشقتم عاشقتم ....
....... . . . . .. ......
اپیزود چهارم:
روز تولدت آقا همه دوستدارن بگن، بخندن، برن بیرون، چراغونی ببینن .تازه یه مشت سوء استفاده گر هم یامیان دختر ببینن ویا پسر .
حضرت عشق !تو روز تولدت به من اشک بده .دلی شکسته بده.غم بده.همشونم از جنس فراق باشنااااا....
آقا من این رو میگم وهیچ ابایی هم از گفتنش ندارم :
الهم عجل لولیک الفرج ....
واحفظ نائبه خامنه ای بالقرآن.
التماس دعا ....
یامحمد وعلی
نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)
جوان گمشده!!؟؟
این روز ها همه جا صحبت از جوانان است،...امور جوانان...
.ساختمان عریض و طویلی هم اختصاص به امور جوانان دارد.
مشاوران جوان هم که در دستگاه ها مستقر هستند
از نخبگان علمی !جوان هم که ظاهرا خوب حمایت می شود
یک روز هم اختصاص به جوان داده اند که به همان همایشها_بروشورها_تبلیغات بیلبوردی_کار گروه ها خلاصه شده است.
خوب از اهمیت ظاهری به جوان وجوانان که دست مریزاد باید گفت.
اما این جوان با جثه ی نحیف و ظاهری خالی از تجربه که امروز موتور محرکه ی همه حرکتهای انقلابی و فرهنگی است فقط خلاصه در این هیئت ظاهری نیست بلکه جنبه معنوی و ماهیتی آن مهم تر است که اگر به این توجه شود تمام ظرفیتهای وجودیمان تبدیل به یک حرکت میشود یک جنبش فرهنگی اما حیف که همه ی امور صرف مسائل ظاهری شده است و حتی برای بعضی مسئولین مسئله هم نشده است چه برسد که به حل آن بپردازند.یا مسئله شد ه است اما چون چند مجهولی است خود را به تغافل زده اند. بعضی برای رفع اتهام و رفع عذاب وجدان راه حل را همین برنامه های صوری دانسته اند.اما من میگویم که نمی خواهند حل کنند...
بخشی از جوانان در دام اعتیاد
بخشی از جوانان لائیک
بخشی لمپنیسم
بخشی خسته و نگران
بخشی مشغول صرف درس خوان یا همان رباتیک گوشتی خودمان که اصلا سر از درد دین و جامعه در نمی اورند!.
یک تعدا هم درد آشنا ،دغدغه مند،با فکر طرح وتئوری پرداز که به گوشه ای خزیده اندو خود را سرگرم دل نوشته های خود کرده اند.
بعضی هم با خون دل خوردن اگر جایی باشد و بگذارند یک کار هایی می کنند..
که این خود وجه تسمیه ی نامگذاری این روز عزیز شده است
علی اکبر..
او که سر لو حه ی تسری فرهنگ عاشورایی برای ما جوانان است
او که هویت امر به معروف و نهی از منکری اش با جریان و سیلان در کالبد خسته ی ما جاری است.
او که هب لی کمال انقطاعش دنیا را پیش ما ضایع کرده است.
او که ادب و معرفتش حرکت بخش درونی ما باید باشد.
او که تصمیمش باید جریان ساز حرکتهای فردی و جمعی ما در جا معه ی جنگ زده ی فرهنگی باشد.
ما با داشتن چنین الگویی نه خسته ایم نه نا امید بلکه چون او در آتش ناسازگاری ،نا مردی ها نا هماهنگی ها. مقاومت می کنیم و گوش به فرمان دلهای عاشق به امام زمان و رهبری می مانیم و مقلد و ره رو آن عزیز کرده ی امام حسین هستیم اگر چه که در حداقل هستیم وبغض راه گلویمان را بسته است..
اما با پا های رنجور آنقدر در میدان می مانیم و کار می کنیم تا موفق شویم که موفق نشوند؟؟...
ای خدای علی اکبر!
ما را در سنت ذبح عزیزان،پیش پای محبوب،شیفته ی حسین قرار ده.
نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)
