سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کفتر امل!

یکشنبه 85 آذر 26 ساعت 11:12 عصر

سلام ....
 در زمونه ی وانفسا که چه عرض کنم ،در روزگار گل وبلبل ما یه کفتر دل بود که خیلی عاشق اطرافش بود.
میمرد برا اطرافش. با تب اطرافش تب میکرد وبا سرمستی اطرافش سجده ی شکر.
 تو هر کدوم از پروازاش که میخواست یه چیزی بشه ویا یه کاری بکنه همش با تیر وتنفنگ زبان و ترکش زخم زبان میخواستن جلوشو بگیرن.
 اون کفتره چون قرار پروازشو یکی دیگه صادر کرده بود وبه راه پروازش خیلی اعتقاد داشت با هیچ کدوم از اون تیرها وزخم ها به خود سستی راه نداد که هیچ، بالهایش رو محکم تر ومصمم تر میزد به هم. از این بوم به اون بوم. از اون بوم به اون بوم. فقط به فکر پرواز بود ولاغیر .... چون مصمم بود..... تنهای تنها.تنها میان تن ها!!
 مصم!!!!(کلیک کنید!)
توکلت علی الله ....
 راستی اون کفتره امٌل بود. بعدشم این که دردلام به روز شد!(کلیک)

التماس دعا ....
  یامحمد وعلی


نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)

نظرات دیگران [ نظر]


این هفت فصل مفصل،جهاد اینترنتی من!

یکشنبه 85 آبان 14 ساعت 2:23 صبح

سلام ....
  فصل اول-ذوق:
 یقین را دیده ای که جان آدم را مشتاقانه به مذبح«تکلیف» میبرد وچگونه بر قامت او جامه سپید آرامش میپوشاند؟
         «واذقنا حلاوة ودک وقربک» (مناجات خمسه عشر)

  فصل دوم-شوق:
ما نیز یقین کرده ایم که مکلفیم،اذان گفتیم تا دیگران هم بدانند که مومن به راهمان هستیم واقامه سرودیم تا بر اشتیاق خود وآنها بیافزاییم!
        «قدقامت الصلاة» (اقامه)

  فصل سوم-این جذبه ها و آن تردامنی ها:
 در راه که قرار میگیریم آنچنان با جذبه ی جمال،پرشعف میشویم که پایی برای برگشتمان نیست وآنچنان در افق ستایش اوخیره می مانیم که .... هر چند زنگارهای دل تا زدوده نگردد،چشم پرده دار ما،جمال حق را نشاید:
        «ولا تحجب مشتاقیک عن النظر الی جمیل رؤیتک» (خمسه عشر)

  فصل چهارم-هروله وهدایت:
 آنگاه که بلندای این راه را می نگریم به سان آن دم که مستان، نعره ی بلی بر آوریم گام میزنیم ونیک میابیم که طریق تکلیف  ، همه صحنه ی صفا ومروه است وهرکس را یارای هروله نباشد، از همان آغاز دلبه هدایتش میسپاریم وخاضعانه از او مدد میجوییم.
        «وهل بالوادی من انیس» (قرآن کریم-هروله ی هاجر در صفا ومروه)

  فصل پنجم-بلا وابتلا:
 قانعیم و واقفیم که دردهای آمیخته با عشق دیریست که در تاروپود وجودمان ریشه دوانده و اگر چه دراین کام ناخوشایند است ،لیکن مسافر کوی دوست را چه بیم از درد ورنج که رنجها حقیر تر ازآنند که با اشتیاقمان برابری کنند و چه بسا اگر نبود خرد شدنها،طاقت از کف میدادیم که ما سزاوار این همه لطف حضرت دوست نبودیم.
        «و ان للمومنین بلاء حسنا» (قرآن کریم)

  فصل ششم- ربنا لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا
 این جان ره یاغته وپردرد است که میداند درمانش در این طی طریق است و توقف در بین راه مسکنی است مقطعی.چه شود اگر روندگان این راه نیز همصدا وهمدل در قالوا بلی میشدند ووصل به اتفاق میسر میشد...:
        «والی لذیذ مناجاتک وصلوا ومنک اقصی مقاصدهم حصلوا» (مناجات خمسه عشر)

  فصل آخر- در سایه سار توکل:
 راه همان راه است، اما تازه فهمیدیم پیچ وخم هایش پر مخاطبه اند وچه پر صفا! گردنه هایی که در پس خود، عالم دیگری را یرایمان به تصویر میکشند. کاش این دل بی نصیب باور کند که رهایی از این همه وسواس، جز در سایه سار توکل میسر نمیگردد. باید خودت را به او بسپاری، باید از خود خالی شد.
        «یا ملاذ اللائذین ویا معاذ العائذین اجعل جهادنا فیک»(مناجات خمسه عشر)

پی نوشت: دیروز که داشتم با یکی از خواهران نتی گفتگو میکردم بحث کم وکیف جهاد اینترنتی شد. نتیجه ی بحث مهم نیست ،مهم تلنگری بود که به من خورد با این اتفاق تا یه تطبیقی با خود وا بدهم.

التماس دعا ....
  یامحمد وعلی


نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2