رستوران غذاهای چینی ؟!! ملت دلشون به چه چیزایی خوشه …البته یه بار خودم باید امتحان کنم …می گن از تو جو زمین هم میشه دیدش ، شاید حتی از تو ماه … خیلی بزرگه ، برای ساختنش خیلی ها مردن و همان جا در دیوار دفن شدند ، به قولی بزرگترین دوار دنیا نه بلکه بزرگترین گورستان دنیا … این جنس های چینی بد جوری باحالا ، اصلا جنس خوبی ندارن ها ولی بهترینشون متوسط ترین جنس ساخت اون ور آبی هاست ، ارزون هستند ولی تو بازار آزاد ، وقتی میان تو بازار داخلی نمیدونم چرا هم قیمت یه مارک معروف می شن حتی بعضیشون همون مارک رو دارن ،کلا دولت ما تا یه چیزی به بحران نرسه یادش نمی افته که باید جلوش رو بگیره یا مهارش کنه ، وقتی این همه تولیدی بدخت شد برای حل مشکل میان به wto یا هرچی دبگه می چسبن تا جهانی بشن و بعد هم بازار داخلی می شه نمایندگی انحصاری فروش محصولات غربی با نرخ تعاونی !!! و بعد ریشه تولید در ایران خشک می شه چون در اون موقع فقط شرکتهایی مثل هاکوپیان یا ایکات یا امثالهم هستند که با چنگ و دندون می تونن سرپا بمونن که در نهایت دوباره بازار می ره به سمت چین و چینیزاسیون بازار و روز از نو روزی از نو … اصلا دولت باید قوی باشه یا نه چه احمدی نژاد باشه چه هرکی دیگه … موقع رای اعتماد چه کار هایی که نکردند . چه پته هایی که به حق و ناحق بر اب نشد … ساعت دوازده قرار دارم باید پارت اول جنس های خرداری شده رو بفرستم تهران … این کتاب شنود اشباح هم عجب چیز تیمیزیه ها … حق دارن بعضی ها درهم بکشن ریختشون رو و شاکی بشن … میشه تو این شهر بازار سیاه شنود اشباح رو با همین یه جلدی که خودم دارم راه انداخت کافی تیراژ بال کپی بگیرم بعد … عجب مغازه هایی درست کردن ها این مانکن ها از این زن هایی که رد می شن خوشگل ترن که بابا …آره …
آقا کتاب دوره سیاسی بعد از انقلاب یا دوره کامل آشپزی رو دارین ؟ بی وطن رو هم دارین ؟
اولی رو دارم . دومی هنوز چاپ نشده …. اگه اهلشی شنود اشباح هم ست …!!!!!
کتابم گرون آخه … عجب وضعیه …بعد می گن سرانه مطالعه برای هر نفر یک صفحه ست یا نمیدونم دو صفحه ست یا هیچکدام …
نه آدامس نمی خوام … نه دیگه … ولکن … این هارو کی جمع میکنه … تابستون هم که میشه کلاس تفریحی این بنده خدا ها کاسبیه ، از ترازو بازی و آدامس بازی و گدا بازی گرفته تا پخش و توضیع شادی بین ملت فعال جوون …خدا …
این ایکات هم ول نمی کمه عجب لباس قشنگیه ها … پس گلزارش کو … اینا دیگه چه جور جورابا ییه ، چرا اینقدر سوراخه ؟ واقعا این ها رو می پوشن ؟!!! باز می شد جوراب نازک رو تحمل کرد … نه اصلا اون بی جوراب های آب حوضی قشنگ تر از این لونه زنبوری هاست …
نصب ماهواره در 17 دقیقه … mp3 player !!! آخر می خرمش …و قتی جلوی این لوازم الکتریکی ها می رسی مثل بچه 5 ساله ها می شی… هفدهم باید برم شیراز ، دوباره روزمره گی و رخوت … بازم ساعت اکلوژیک بدنم رو باید رو ساعت 12 ظهر تنظیم کنم … نه این دفعه فرق داره … برو بابا سر خودت رو که نمی تونی کلاه بذاری … بازم از این جورابا … چقدر زیاده … واقعا تو این شهر، کی این هارو می پوشه … خوب بابا چرا بوق می زنی …
واقعا فکره آدم بدجوری منفعل عمل میکنه وقتی انسان داره راه میره این همه فرار عمل میکنه …شاید من تمرکز رویه یه موضوع ندارم … چه کنیم … جوونیه و هزارو یک …
ادامه هم میدهم …
یاحق